کد مطلب:34002 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153
همه ی كائنات و هستی ها، از كوچك و بزرگ،بر پایه ی دقیق ترین اصول و نوامیس پدید آمده اند و بر پایه ی همان اصول و نوامیس، حیات و هستی همه ادامه می یابد. آفریننده ی حكیم خود چنین قرار داده است. یكی از این نوامیس، تاثیر شی ملایم و متناسب در نفس انسانی. انسان از هر چیز خوب و زیبا و متناسب خوش می گردد و به سوی آن جذب می شود. یكی از این چیزها لفظ فصیح و شیرین و كلام بلیغ و متناسب است. این جعل و آفرینش الهی است كه لفظ خوب، در جانها و دلها می نشیند و اثر می كند. بر عكس، لفظ ناهنجار و كلام غیر بلیغ كمترین نقشی و تاثیری ندارد و خستگی و بیزاری می آورد. خداوند خود نیز، مطابق ناموس و قانونی كه قرار داده است، عمل فرموده و كتاب خویش، قرآن، را در كاملترین صورت فصاحت و زیبایی و بلاغت نازل كرده است... جهات كمالیه ی قرآن مجید منحصر به فصاحت و بلاغت نیست. اما همه ی آن جهات و معانی و هدایات، در قالب بلیغ ترین و بالاترین نوع ممكن سخن ادا شده است. پس ناموس لاغت در آن، به حد اعلا، رعایت و معمول گشته است. بدین گونه قرآن، به جز [صفحه 256] دیگر جهات و جنبه های بسیار مهم آن، از نظر لفظ و بلاغت و زیباییو فصاحت و وفور عنصر ادبی در آن، نمونه ای مانند ناپذیر است. و رعایت حكمت بلاغت در آن اصلی است بنیادی و استوار. خلفای خدا در زمین نیز، از قانون الهی و حكمت بلاغت پیروی كرده اند، بلكه این امر در وجود آنان مفطور بوده است.»[1]. نهج البلاغه- اخ القرآن- نازله ی فصیح ترین و بلیغ ترین مخلوق خدا، علی مرتضی است و جلوه های بلاغت الهی در آن ملایم و متناسب، زیبا و فریبا، مواج و خروشان می درخشد و فصاحت[2] و بلاغت[3] را در اوج به نمایش می گذارد و همین جلوه های بلاغت پیوسته اهل معرفت و حكمت و شیفتگان عدالت و خدمت و دوستداران بینایی و زیبایی را- از هر مذهب و مرامی- مجذوب خود ساخته و به تامل و تعمق در آن واداشته است.
نهج البلاغه جلوه ای است از جمال و جلال مظهر همه ی اسما و صفات الهی- علی علیه السلام- و صورت نهج البلاغه جلوه ای از صورت علی علیه السلام كه در اوج فصاحت و بلاغت به فعلغیت در آمده است ناموس هستی بر موزونی و زیبایی است و كتاب تكوینی (هستی)، كتاب تدوینی (قرآن) و كتاب عینی (معصوم) جلوه ی تام و تمام بلاغت الهی است.
صفحه 256.
«فصاحت» در اصطلاح ادب به معنی روان بودن سخن، روان كلام، تیز زبانی و زبان آوری است. و فصاحت بر سه قسم است: فصاحت كلمه، فصاحت كلام، فصاحت متكلم. فصاحت كلمه عبارت است از سلامت آن از تنافر حروف، غرابت استعمال، مخالفت قیاس صرفی و كراهت در شنیدن. فصاحت كلام عبارت است از خلوص آن از تنافر كلمات، ضعف تالیف، تعقید لفظی و تعقید معنوی و برخی خلوص آن را تكرار و تتابع اضافات نیز شرط كرده اند. فصاحت متكلم عبارت است از توانایی متكلم بر تالیف كلام فصیح هر چند به كلام فصیح تكلم نكند و بدون داشتن این قوه فصیح نیست هر چند بر حسب اتفاق به كلام فصیح تكلم كند. ر. ك: ابوالحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، بتحقیق و ضبط عبدالسلام محمد هارون، الطبعه الثانیه، شركه مكتبه و مطبعه الحلبی، مصر، 1389 ق. ج 4، صص 507 -506، المفردات، ص 380، مجد الدین ابوالسعادات المبارك بن محمد الجزری المعروف بابن الاثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق طاهر احمد الزاوای، محمود محمد الطناحی، چاپ چهارم، افست انتشارات اسماعیلیان، قم، 1364. ج 3، ص 450، لسان العرب، ج 10، صص 270 -269، سعد الدین مسعود بن عمر التفتازانی، المطول و بهامشه حاشیه السید مسیرشریف، مكتبه الداوری، قم، صص 24 -15، السید احمد الهاشمی، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، الطبعه السادسه، دارالكتب العلمیه، بیروت، صص 27 -5. «بلاغت» در اصطلاح معانی بیان، رسیدن به مرتبه ی منتهای كمال در ایراد كلام به رعایت مقتضای حال و آوردن كلام مطابق اقتضای مقام به شرط فصاحت است. ر. ك: معجم مقاییس اللغه، ج 1، صص 302 -301، المفردات، ص 60، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج 1، صص 153 -152. لسان العرب، ج 1، صص 487 -486، المطول، صص 32 -25، جواهر البلاغه، صص 32 -28، فرهنگ معین، ج 1، صص 564 -563. با توجه به آنچه گفته شد «بلغ الرجل» یعنی آن مرد توانست مراد خود را با الفاظی بیان كند كه نه ایجاز مخل باشد و نه اطناب ممل. پیشوای بزرگ بلاغت علی بن ابی طالب (ع) درباره ی بلاغت فرموده است: «آیه البلاغه قلب عقول و لسان قائل.» نشانه ی بلاغت دلی است آكنده از خرد و هشیاری و زبانی توانا بر گفتار. شرح غرر الحكم، ج 1، ص 386 در این سخن امام، خردمندی و هوشیاری (عاملی اصلی شناخت و تجربه)، جزو عناصر اصلی بلاغت شمرده شده است. و در تعبیر «قلب عقول» نكته ای نهفته است، تعقل و هوشیاری و خرمدمندی را به قلب (دل) نسبت داده است، یعنی خردی روییده در زمینه ی احساس عاطفی، نه در زمینه ی ذهن حسابگر. یعنی نویسنده و گوینده ی شایسته و صادق، همه چیز را با قلب خویش تجربه و درك می كند، نه با ذهن خشك و حسابگر. نیز: «البلاغه النصر بالحجه و المعرفه بمواضع الفرصه. و من البصر بالحجه، ان یدع الافصاح بها الی الكنایه عنها، اذا كان الافصاح اوعر طریقه و كانت الكنایه ابلغ فی الدرك و احق بالظفر.» شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 265. بلاغت آن است كه دلیل آوری و پیروز گردی و فرصت استوار سازی و مراد خویش نیك بشناسی. و گاه بینایی در حجت آوری به آن است كه صراحت به كار نداری و مقصود خویش در پرده های سخن (كنایه) پیچی، هرگاه صریحگویی درشتناك آید و كنایه بلیغ تر باشد و پیروز بخش تر. امام جعفر صادق (ع) نیز فرمود است: «لیست البلاغه بحده اللسان و لا كثره الهذیان و لكنها اصابه المعنی وقصد الحجه.» تحف العقول، ص 230. بلاغت آن نیست كه زبانی تیز و تند داشته باشی و همی یاوه گویی. بلاغت آن لاست كه بشایستگی ادای مقصود كنی و دلیل در خور آوری. ادبیات و تعهد در اسلام، صص 86 -85.